تو معرفی ریموند کارور از این کتاب نام برده بودم. برای آشنایی و خواندن داستانهای کارور، یکی از کتابهای ضرویه این کتابه.
من ابتدا چاپ اولش رو از کتابخانه گرفتم و بعد چاپ جدیدش رو خریدم.



اولین سالِ چاپ کتاب ۱۳۷۷ است. بعدها بارها تجدید چاپ شده و آخرین چاپش (چاپ دهم) برای سال ۱۴۰۲ است.
این کتاب، اولین کتابی محسوب میشه که فقط از کارور داستان داره. و خودِ فرزانه طاهری، یکی از مهمترین افراد در شناخت کارور به فارسیزبانان هست.
تو مصاحبهای که فرزانه طاهری با آرش دبستانی تو پادکست رادیو نبشته داره، از کارور هم اینطور میگه: (دقیقه ۳۹ مصاحبه)
کاروری که من ترجمه کردم، یک موج ایجاد کرد تو ایران.
با اینکه چندسالی از انتشار کارهای کارور تو امریکا میگذشت و نویسندهی خیلیمهمی در جریانسازی داستاننویسیِ امریکا بود، اصلاً مطرح نشده بود تو ایران.
همونموقع که مجموعهی کارور من درآمد، یکهو تعدادی از داستاننویسهای ما شروع کردند به مینیمالنوشتن و یادمه گلشیری گفت «ما رو بدبخت کردی با این کارور ترجمهکردنت»
[هوشنگ گلشیری، همسر فرزانه طاهری بود.]
خوشبختانه علاوه بر داستانهای خوبی که با ترجمهی خوب فرزانه طاهری تو این کتاب هستند، ۷۰ صفحهی ابتدای کتاب، دربارهی کارور مطالب مختلفی آمده که شامل این موارد میشه:
- نوشتهی خواندنیِ فرزانه طاهری دربارهی کارور
- ترجمهی ۲ مقاله از ریموند کارور با عناوین «شور» و «نوشتن»
- ترجمهی مصاحبهی کارور با مجلهی پاریسریویو
بخشی از مقدمهی کتاب رو در ادامه میارم:

او کشور خود را خلق کرده که به هیچ جهانِ دیگری شباهت ندارد و در عین حال جهانِ همهی ما است.
در هر داستان، چیزی تازه از ما آدمها میگوید که هرکدام بنا بر تجربهی خود تفسیرش میکنیم. هربار هم میپنداریم که میدانیم چه در انتظارمان است، اما هربار، تقریباً هربار اشتباه میکنیم.
دنیایی که کارور خلق میکند، دنیای آدمهایی است که رؤیاهایشان را از دست دادهاند. اما گویی بهرحال راهِ بقا را یافتهاند، بقا و نه چیزی بیش. آنان از تبیین موقعیت خویش عاجزند چون ابزار لازم را ندارند و واژگانشان محدود است اما همین عجزشان کافی است تا لرزه بر پشت آدم بیاندازد.
فرزانه طاهری، مقدمهی کتاب «کلیسای جامع»