مشخصات کتاب پاکتها و چند داستان دیگر:
- ترجمه: مصطفی مستور
- نشر رَسِش
- اولین چاپ: سال ۱۳۸۲
- وضعیت دسترسی: چاپ نمیشود. نسخهی الکترونیکی ندارد. دستدومفروشیها و کتابخانهها دارند. (در تاریخ ۱۷ تیر ۱۴۰۴)
مصطفی مستور ۲ کتاب از ریموند کارور ترجمه کرده، یکی اینه و یکی هم فاصله و داستانهای دیگر.
برای کسانی که به ریموند کارور علاقهمند باشند، این ۲ کتاب مصطفی مستور، خیلی ارزشمنده. نهتنها بهخاطر داستانهایی که ترجمه کرده، بلکه بهخاطر مقدمههایی که خود مصطفی مستور دربارهی کارور نوشته و البته مقالههای جانبی که از افراد دیگه دربارهی کارور تو کتابهاش آورده، یعنی مطالب اضافهای که به شناخت کارور بسیار کمک میکنه.
مقدمهی کتاب که نوشتهی مصطفی مستوره، با عنوان «شاهدِ زندگی»، مطالبی فوقالعاده خواندنی و مهم دربارهی کارور نوشته. اینکه مصطفی مستور از کارور به عنوان شاهدِ زندگی نام برده، نشون میده نگاهش به نگاه کارور بسیار نزدیکه و کارور رو کسی میدونه که شاهد زندگی واقعیه.
داستانهای این کتاب رو از ۳ مجموعهکتاب کارور ترجمه کرده و ابتدای هر بخش هم یک نقد از اون مجموعهداستان رو ترجمه کرده.
شناسنامه و فهرست کتاب به این شکله:


خوشبختانه چاپ اول این کتاب رو به صورت دستدوم پیدا کردم. چاپ دومش رو هم از کتابخانه گرفتم که ببینم تغییری داشته یا نه. تو چاپ دوم که در سال ۱۳۸۴ انجام شده، فقط یک صفحه به ابتدای کتاب اضافه شده که این جمله نوشته شده:
این مرد لعنتی، حتی شادترین آهنگها را هم بهشکل محزونی مینواخت.
این جمله از داستان «ساز روچیلد» یا «ویولن روتشیلد» آمده که یکی از داستانکوتاههای چخوف است. احتمالاً این خوشسلیقهگی مصطفی مستور (یا شاید هم ناشر) بوده، چون فضای ذهنی کارور و چخوف بسیار بههم نزدیک هستند.
بخشهایی از مقدمهی کتاب رو مرور کنیم:
ایروینگ هاو (Irving Howe) نویسنده و زبانشناسی امریکایی در نقدی بر مجموعهای از داستانهای کوتاه کارور میگوید: «شخصیتهای داستانهای کارور فاقدِ درک مشترک یا هرچیز دیگرِ مشترک هستند که بتواند به کمک آن تسکین یابند.» این شاید کلیدیترین عنصر برای فهم شخصیتهای داستانهای یکی از بزرگترین کوتاهنویسان معاصر آمریکا و جهان باشد.
مصطفی مستور
عنصر مهم دیگر در زیباییشناسیِ سبک کارور، توجه او به اشیا و جزئیات است. توجه کارور به اشیا همانقدر اهمیت دارد که نگاه او به آدمها
مصطفی مستور
پایانبندیهای داستانهای کارور – نه همهی داستانها – اغلب گویی دریچههایی هستند که ناگهان به سوی معناهای زیادی گشوده میشود. این «ناگهان» هرگز ربطی به تکنیک غافلگیری و پیچهای تندی که امثال اُ.هنری در پایانبندیهاشان به کار میبرند، ندارد. پایانبندی در داستانهای کارور همواره همسو و همگن با بقیهی داستان و نتیجهی طبیعیِ آن است.
مصطفی مستور