مشخصات کتاب فاصله و داستانهای دیگر:
- ترجمه: مصطفی مستور
- نشر مرکز
- اولین چاپ: سال ۱۳۸۰
- وضعیت دسترسی: چاپ میشود (لینک کتاب در سایت نشر مرکز). نسخهی الکترونیکی ندارد. (در تیرماه ۱۴۰۳)
فاصله و داستانهای دیگر یکی دیگر از کتابهاییه که مصطفی مستور دربارهی ریموند کارور جمعآوری کرده. کتاب شامل این بخشها است:
- یادداشت مترجم: ۵ صفحه مصطفی مستور دربارهی کارور نوشته.
- بخش اول: ۴ مقاله دربارهی ریموند کاور که مصطفی مستور ترجمه کرده.
- بخش دوم: مجموعهی ۱۲ داستان کوتاه از کارور
تو این کتاب مثل کتاب اولی که مصطفی مستور از کارور ترجمه کرده (پاکتها و چند داستان دیگر) فقط به ترجمهی داستانها اکتفا نکرده و اطلاعات اضافیِ خیلیخوبی از کارور رو هم جمعآوری کرده. برای کسی که علاقهمند باشه کارور رو دنبال کنه و بیشتر ازش بدونه ارزشمنده. برای من، این بخشهای اضافی به فهمیدن و لذتبردن از داستانها هم خیلی کمک کرد.
شناسنامه و فهرست کتاب به این شکله:



در ادامه با جزئیات بیشتری دربارهی قسمتهای مختلف کتاب صحبت میکنیم.
یادداشت مترجم:
در این بخش مصطفی مستور دربارهی کارور و دربارهی کتاب گفته. نکات خیلیخوب و واقعاً ارزشمندی که شامل موارد زیر میشه:
- بخشی کوتاه دربارهی زندگی کارور
- بخشی دربارهی اینکه چرا کارور در ایران کمتر شناخته شده
- بخشی دربارهی یکی از ویژگیهای خاص کارور که باعث شده جزو بهترین کوتاهنویسان همهی دورانها شناخته بشه
- بخشی دربارهی داستانها و شخصیتهای داستانهای کارور
- توضیحی دربارهی داستانهایی که در این کتاب ترجمه شده
- توضیحی دربارهی مقالههایی که دربارهی کارور تو این کتاب آمده.
۲ نمونهی زیر رو این بخش آوردم.
۱- چرا کارور در ایران کمتر شناخته شده
ریموند کارور اگرچه از قویترین داستاننویسان معاصر آمریکا و جهان به شمار میآید، اما بنابر یک سنت دیرینه، در ایران کمتر شناخته شده است. شاید به این علت که مترجمان و داستاننویسان ایرانی با جریان داستاننویسی معاصر جهان به طور گزینشی رفتار کردهاند و به تبَع آن از متن رویدادها و پدیدههای ادبی دور افتادهاند. اتفاقی که کموبیش در سایر هنرها هم افتاده است. واضح است که «گزینش» امکان درک تمام وجوه حقیقت را از میان میبرد. هیاهوی زیادی که برای بعضی نویسندگان برپا میشود، بسیاری را وادار میسازد تا بهجای خواندن یک اثر تأثیرگذار، سراغ نوشتههای «پُر سروصدا» بروند. این نکته سبب شده است تا برخی از بهترین داستاننویسان جهان در ایران مهجور بمانند. [همانند کارور که] این هیایو هرگز در ایران برای او و امثال او اتفاق نیفتاد.
– مصطفی مستور، صفحهی ۲
۲- ویژگی خاص کارور
– مصطفی مستور، صفحهی ۲ریموند کارور از معدود نویسندگانی است که تقریباً همهی داستانهایش خوب، و از منظری زیباییشناسانه، ارزشمندند. انتخاب بهترین و حتی مجموعهای از بهترین داستانهای کوتاه او کاری تقریباً ناممکن است. اهمیت این ویژگی زمانی بیشتر میشود که بدانیم، برای مثال، شرلی جکسون، خالق یکی از شاهکارهای داستان کوتاه [لاتاری۱]، فقط یک داستان فوقالعاده در کارنامه دارد. در مجموعهی آثار فلانری اُکانر هم داستانی در حدواندازهی بهترین داستان کوتاه او، «آدمِ خوب کم گیر میآید» وجود ندارد. حتی در میان نویسندگان برجستهای مثل چخوف و همینگوی هم این خصوصیت دیده نمیشود. جز تعدادی شاهکار، بسیاری از داستانهای چخوف در سطح متوسطی قرار دارند و معدودی از آنها حتی داستانهای ضعیفی به شمار میروند. در داستانهای کوتاه همینگوی اما فقط چند قله وجود دارند: «آدمکُشها»، «تپههایی همچون فیلهای سفید»، «گربه در باران» و «گوشهای روشن و پاک». بقیهی کارهای کوتاه او همچون تپههایی هستند پیرامون این قلهها. از این نظر شاید کارور را تنها با هموطنش، جروم دیوید سالینجر، بتوان قیاس کرد. همین ویژگیِ کمیاب سبب شده است که نشریهی معتبر فیلادلفیا اینکوایر از اون به عنوان یکی از بهترین کوتاهنویسان دوران معاصر و بلکه همهی دورانها نام ببَرد.
در بخش بعدی که عنوان «در شناخت ریموند کارور» دارد، ۴ مقاله ترجمه کرده که مصطفی مستور اینطور در موردشون توضیح میده:
مقالهی اول یکی از بهترین و دقیقترین بیوگرافیهایی است که تاکنون از زندگی کارور نوشته شده است. مقالهی دوم نگاهی است تحلیلی به یکی از مهمترین و کلیدیترین عناصر مفهومی داستانهای کارور یعنی عشق. دو مطلب بعدی گفتوگوهایی هستند با همسر کارور.
بخشهایی از اولین مقاله رو در ادامه میارم:
شاید شبیهترین کس به ریموند کارور از نظر اندیشه و سلوک روحی، شیوهی زندگی، آفرینش هنری و حتی مرگ، آنتون چخوف باشد.
اگرچه بهطور گستردهای از کارور به عنوان یکی از بزرگترین کوتاهنویسان زمانه یاد میشد، اما همواره او را متهم میکردند که مینیمالیست است؛ اتهامی که با روح حاکم بر داستانهای اون مغایرت داشت. «کارور مینیمالیست نیست اما نویسندهای دقیق و کمگو است»
در مصاحبهای۲ گفت: «واقعاً احساس میکنم دو زندگی متفاوت را تجربه کردهام.» مرز میان این دو زندگی، روزی است که بعد از ۱۰ سال بادهنوشی مفرط، توانست الکل را برای همیشه کنار بگذارد؛ تحولی که به نظر اون چیزی از معجزه کم نداشت. کارور به خاطر میآورد: «کاملاً کنترل خودم را از دست داده بودم، انگار در یک گودال خیلیعمیق افتاده بودم.» در طول ۳۹ سال، الکل همهچیزش را نابود کرده بود؛ سلامتش، کارش و خانوادهاش.
اولین نویسندهی واقعی که کارور با اون ملاقات میکرد، جان گاردنر بود [استاد کارور در دانشگاه]. کارور در مقدمهی کتابی از جان گاردنر با نام «رماننویس شدن۳» نوشت: «زمانی که نزد اون هنرجو بود، گاردنر کلید دفترِ کارش را به اون میسپرد تا تعطیلات آخرِ هفته جایی برای نوشتن داشته باشد؛ و حالا که نگاه میکند، میبیند این کار گاردنر نقطهی عطفی در زندگیاش به شمار میآید.»
وقتی جان گاردنر در یک حادثهی موتورسواری در سال ۱۹۸۲ در گذشت، کارور ضایعهی فقدان او را برای ادبیات آمریکا «غیرقابل تصور» خواند؛ تعبیری که باید آن را در توصیف مرگ زودرس خودِ کارور هم به کار برد.
در انتهای کتاب و بعد از داستانها، ۲ بخش با عنوان «سالشمار زندگی کارور» و «ریموند کارور به زبان فارسی» آورده. تلاش مصطفی مستور برای جمعآوری این ۲ بخش (خصوصاً بخش دوم) قابل تقدیره. در بخش دوم هرآنچیزیکه دربارهی کارور در زبان فارسی هست رو نام برده. در کتابها، مجلهها و … (البته تا سال ۱۳۸۰ که کتاب چاپ شده)
- این داستان در کتاب «لاتاری، چخوف و داستانهای دیگر» با نام «لاتاری» به قلم جعفر مدرس صادقی ترجمه شده است. [این توضیح توسط مترجم در کتاب آمده است] ↩︎
- این مصاحبه در کتاب «کلیسای جامع» آمده است. ↩︎
- On Becoming a Novelist. این کتاب به فارسی ترجمه نشده است. ↩︎
ادامهی فاصله مانده که بخوانم و بنویسم.